#261

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام ...

چن روزیه سرم ب شدت شلوغ!! میخاستم بیام بنویسم ولی خب نمیشد!

چن روزیه کسی نیست اخر شب بیاد به اتاقم بپرسه درسات چطور پیش میره بعدش بگه حالا اینو بیخیال چه خبر از زندگیت! چیزی هست ک بخوای ب منم بگی؟؟!! بعدش من بشینم حرفامو بزنمو ارامش بگیرم... اینا نیست چون خانواده رفتن مسافرت ... و مادر خونه نیست!! مامانم اخر شبا میومد اتاقم و اون حرفا رو میزد...و الان دلم گرفته!! دیروز زنگ نزدم! بغض گلمو داشت پاره میکرد!و من میدونم اگ یه کلمه حرف میزدیم من منفجر میشدم! راسته ک میگن اگ نباشه قدرشو میدونی!! البته من کلا قدرشناسم ولی الان ک نیست جای خالی شو حس میکنم قشنگ!! و الانه ک میدونم هیچ عشقی بالاتر از عشق مادر نیست و همچنین هیچ عشقی فراتر از عشق مادر به فرزند نیست! شاید مامانا بیشتر درک کنن این جمله رو!!
حالا فکرشو بکنین کلا خونه سوت و کور... حالا بماند...

درسمم میخونم ولی شنبه و یکشنبه یکم تنبلی کردمو کم خوندم دو روز سر جمع شد 10 ساعت!!

حالا بازم توکل بخدا داریم میخونیم ... تا ببینیم چی میشه....

حالا راستی این روزا یه حسی دارم حس اینک کلا متفاوتم... یعنی فکرم با خیلیا همسو نیست و یه تفاوت بزرگی دارم نسبت به ادمای دور برم....

من تا حالا یه نفرو فقط شبیه خودم دیدم واقعا... با اینک فاصلمون زیاد بود ولی خوووبِ خوب همو درک میکردیم و میکنیم(( :  بخوام بشینم از اخلاقیاتش بنویسم کلی وقت میخواد چون دقیق میشناسمش!! خیلییییییی عجیبه خیلی .... حالا اینم بیخیال

خب من برم ...ب امید بهترین ها...

#101...
ما را در سایت #101 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : usabadboy بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 15:11